بمیری به نام ونمیری به ننگ نترسی از این گور تاریک وتنگ
سواران بختیاری و شیران مست سزاید جهان را بگیرند به دست
منم بختیاری از نزاد آریا به پا گیوه بر سر کلاه
حمایل به گردن چوغا به ور به هیبت همانند چون شیر نر
کلاه خسروی و سوار کهر ز ترسش به بیشه رود شیر نر
گر ایران زمین بختیاری نداشت گمانم که از بخت یاری نداشت
اگر بختیاری نبود هوشیار ز ایران درآورد دشمن دمار
نخورد بختیاری ز میدان شکست که یزدان پرستند نه خسرو پرست
اگر ایران نداشتی بختیاری چه کس میکرد"در تو مرزداری
اگر نداشت چارلنگ هف لنگ چه کس با دست خالی میکند جنگ
نبردند فرمان یونان وتور سپردند دشمنان را بگور
نکرد شیر جرات از آنجا گذر ز ترس دلیران نبرد جان به در
اگر سرداران بختیاری نمیبردند لشکر زآسماری
کجا مشروطیت برپا شدستی کجا بیرون میرفت بت پرستی
ابولقاسم کجا رفت دادهایش که لرزد پهلوی از رادهایش
کجا بیرق کش آن ایل چارلنگ علیمردان زند شمشیر بر سنگ
کجا لشگرکشی از تنگ گزی کجا شاهی که میترسید ز رضی
شما بودید که در میدان مردی به ایستادید بر هر روی فردی
یکی در کارزار با شاه افشار زدید با تیر به سقف ارگ قند"هار
دگر در وقت استبداد قاجار زدید با تیربه سقف طاق دربار
دگر در قهوه رخ با پیشروی ها بکوبیدید پوز پهلوی ها
کجا در دشت شیر با دست خالی بیاوردید هزار برنو به لالی